دانلود رمان حماقت کوچک

دانلود رایگان رمان حماقت کوچک PDF و APK اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوترنویسنده رمان.سارا تیموری
چکیده ای از رمان.
از دانشگاه بیرون اومدم باید سریع میرسیدم خوابگاه اما بارون بود. رعد و برق زد و من جیغ زدم و بازم یاد گذشته افتادم
فلش بک#
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد. دلم میخواست منم بستنی میخوردم اما پولشو نداشتم. بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و دو تا داداشمو در بیاره.خبری از پول تو جیبی مدرسه نبود. تو فکر این بودم چی میشد منم بتونم هرروز بستنی بخورم و داشتم بچه ها رو نگاه میکردم که یهو خوردم به یه نفر. سرمو بالا اوردم دیدم پسرعمومه(سامان) و داره با نیش باز نگام میکنه….
دیدگاه خود را بگذارید